مسیر زندگی

دنیای جوانی دنیای پر از آرزوهای رنگین پر از حس دوستی و محبت است که نیاز به .....

مسیر زندگی

دنیای جوانی دنیای پر از آرزوهای رنگین پر از حس دوستی و محبت است که نیاز به .....

بیداری

یادمه کلاس اول راهنمایی بودم هفته های اول مدرسه بودوهنوز نتونسته بودم با وضعیت جدید سازگار بشم.یکی از همون شبها من و خواهرم تا آخر شب گفتیمو خندیدیم اصلا یادم نبود فردا شیفت مدرسه ام صبح یا ظهر ....خلاصه شب گذشت و وقتی از خواب بیدار شدمو چشم ام به ساعت خونه افتاد انگار آسمون رو سرم خراب شد ساعت۸ بود نمی دونستم چکار کنم شاید یکی دیگه جای من بود می گفت بی خیال حالا که خواب موندم اما من هیچ وقت یادم نمی یاد به خاطر اینطور مسائل جزئی قید درسو مدرسه رو بزنم پس اصرار پشت اصرار به بابا و مامان که من باید برم مدرسه دیرم شده ...بالاخره این اصرار نتیجه بخش شد برادرم من رو به مدرسه رسوند وناظم مدرسه عذرم را موجه کردو گفت خوشحال باش هنوز معلم کلاس۱۰۱ نرفته بدو برو سر کلاست من هم دوان دوان به سمت کلاسم حرکت کردم... فکر میکنید دنباله داستان چی میشه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد